ما مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم، دو به دو به هم چسبیده...
هر کداممان را که می کندند، آن یکی هم بیرون میزد از زندگی...
حالا سیمی مان کردند که با رفتن دیگری کک مان هم نگزد!
نظرات شما عزیزان:
مریم
ساعت22:28---19 بهمن 1394
همیشه از فاصله ها گله میکنیم شایدیادمان رفته که درمشق های کودکی برای فهمیدن کلمات کمی فاصله هم لازم بود
پاسخ: سلام ممنون .ادرس؟
پاسخ: سلام ممنون .ادرس؟
سلام دوست عزیز. وب زیبایی دارین. موفق باشید همیشه
غریبه ای آمـد
عـشقی داد
نـفـسی گرفت
آرام و بی صدا رفت
عـشقی داد
نـفـسی گرفت
آرام و بی صدا رفت
اقا مهرزاد خوشحال مشم ماروهم لینک کنید
منتظرتون هستم دوست خوبم
منتظرتون هستم دوست خوبم
دقیقا
لایک
لایک
سلام داداشی خوبی؟
وقت ندارم بیام ببخشید
درسا نمیزاره
موفق باشی
وقت ندارم بیام ببخشید
درسا نمیزاره
موفق باشی
گلوی آدم را
باید گاهی بتراشند
تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود
دلتنگی هایی که جایشان نه در دل
که در گلوی آدم است
دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند . . .
باید گاهی بتراشند
تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود
دلتنگی هایی که جایشان نه در دل
که در گلوی آدم است
دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند . . .
سکوتم را به باران هدیه کردم تمام زندگی را گریه کردم.نبودی در فراق شانه هایت .به هر خاکی رسیدم گریه کردم
بــودن یــا نبــودن
مــساله ایــن اســت ...!
هســــتــــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
نیـــــستــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
دیـــدنِ ایـــــن لحظـــه هــا
بــاور کُــــن زجـــرآور اســـت ,
فلســــفه ی بــودنِ مــــن ...
پــوچ اســـت انگــــار برای تو !!!
مــساله ایــن اســت ...!
هســــتــــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
نیـــــستــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
دیـــدنِ ایـــــن لحظـــه هــا
بــاور کُــــن زجـــرآور اســـت ,
فلســــفه ی بــودنِ مــــن ...
پــوچ اســـت انگــــار برای تو !!!
بــودن یــا نبــودن
مــساله ایــن اســت ...!
هســــتــــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
نیـــــستــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
دیـــدنِ ایـــــن لحظـــه هــا
بــاور کُــــن زجـــرآور اســـت ,
فلســــفه ی بــودنِ مــــن ...
پــوچ اســـت انگــــار برای تو !!!
مــساله ایــن اســت ...!
هســــتــــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
نیـــــستــم ...
میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری !
دیـــدنِ ایـــــن لحظـــه هــا
بــاور کُــــن زجـــرآور اســـت ,
فلســــفه ی بــودنِ مــــن ...
پــوچ اســـت انگــــار برای تو !!!
یــک روز که بــــاران مـی بــــارد
.
یــک روز که چتـــرمـان دو نـــفره شــده
.
یــک روز که همه جــا حـسابــی خـیـس اسـت
.
یــک روز که گــونـه هـــایــت ،
از ســـرمــا
سرخ ِ سرخ . . .
.
آرام تـــر از هـــر چـه تــصـورش را کنــی
آهــستـه
.
.
.
مـی بـــوسمــت . . !
.
یــک روز که چتـــرمـان دو نـــفره شــده
.
یــک روز که همه جــا حـسابــی خـیـس اسـت
.
یــک روز که گــونـه هـــایــت ،
از ســـرمــا
سرخ ِ سرخ . . .
.
آرام تـــر از هـــر چـه تــصـورش را کنــی
آهــستـه
.
.
.
مـی بـــوسمــت . . !
دیروز یاکریم
حیاطمان
کوچ کرد....
ساعتهامبهوت لب پنجره نشستم ازرفتنش
پرش توی حوض وسط حیاط جامانده بود
درست مثل عکس تودردستان من
بعدازرفتنت....یاکریم زندگی من اشیانه ی نومبارک..
به من چه مربوط که
آدم زندگی هیچ کس نیستی
من فقط عاشقی بلدم
چیزی هم در بساط نداشته باشم
قلبم پر است
عاشقی تقصیر من نیست
تقدیر است که
قرعه به نام تو افتاده
حالا میخواهی آدم این عاشقی باش
میخواهی نباش
من که گفتم فقط عاشقی بلدم
اما پا به پایم خواستی بیایی
زودتر بجنب
این قلب که بایستد
عشق تو
معجزه نخواهد کرد
آدم زندگی هیچ کس نیستی
من فقط عاشقی بلدم
چیزی هم در بساط نداشته باشم
قلبم پر است
عاشقی تقصیر من نیست
تقدیر است که
قرعه به نام تو افتاده
حالا میخواهی آدم این عاشقی باش
میخواهی نباش
من که گفتم فقط عاشقی بلدم
اما پا به پایم خواستی بیایی
زودتر بجنب
این قلب که بایستد
عشق تو
معجزه نخواهد کرد
سلام
مرسی ازحضورت شما هم باافتخااار لینک شدی
مرسی ازحضورت شما هم باافتخااار لینک شدی
دنبال سكه می گردم .....
می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم !
به روزهای خوب ....
به دل های بزرگ ....
به پدر پیرم ،
به جوانی مادرم ،
به كودكی كه كوچه ها را خاطره كرد .
می خواهم زنگ بزنم ....
به دوچرخۀ خسته ام .....
به مسیر مدرسه ام ،
كه خنده های مرا فراموش كرده ....
به نیمكت های پر از یادگاری مهر ....
می خواهم زنگ بزنم .....
به سفره های وصله خوردۀ خالی از نان ....
به زمستانی كه با زمین قهر نبود ....
به چراغ نفتی رنگ و رو رفته ای ،
كه همۀ ما را ،
با عشق دور هم جمع می كرد .
می دانم ....
آن خاطره ها ،
از آن محل كوچ كرده اند .
می دانم ....
هیچ سكه ای ،
در هیچ گوشی تلفنی ،
دیگر مرا به آن روزها وصل نخواهد كرد .....
می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم !
به روزهای خوب ....
به دل های بزرگ ....
به پدر پیرم ،
به جوانی مادرم ،
به كودكی كه كوچه ها را خاطره كرد .
می خواهم زنگ بزنم ....
به دوچرخۀ خسته ام .....
به مسیر مدرسه ام ،
كه خنده های مرا فراموش كرده ....
به نیمكت های پر از یادگاری مهر ....
می خواهم زنگ بزنم .....
به سفره های وصله خوردۀ خالی از نان ....
به زمستانی كه با زمین قهر نبود ....
به چراغ نفتی رنگ و رو رفته ای ،
كه همۀ ما را ،
با عشق دور هم جمع می كرد .
می دانم ....
آن خاطره ها ،
از آن محل كوچ كرده اند .
می دانم ....
هیچ سكه ای ،
در هیچ گوشی تلفنی ،
دیگر مرا به آن روزها وصل نخواهد كرد .....
هرگز دلی را نشکن ، شاید آنجا خانه ی خدا باشد.
هرگز انسانی را تحقیر مکن ، شاید او حبیب خدا باشد.
هرگز کمک کوچکی را دریغ مکن ، شاید آن کلید در بهشت باشد.
هرگز گناهی را کوچک مشمار ،شاید آن لحظه ی مرگ تو باش
هرگز انسانی را تحقیر مکن ، شاید او حبیب خدا باشد.
هرگز کمک کوچکی را دریغ مکن ، شاید آن کلید در بهشت باشد.
هرگز گناهی را کوچک مشمار ،شاید آن لحظه ی مرگ تو باش
22 آبان 1394 10:23
شاگردی از استاد خود پرسید:
خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
جواب داد:
تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد، تشخیص دهی که او یک انسان خوب است؛
حتی از ظاهر هیچ فردی نیز نمیتوانی به این شناخت برسی،
اما میتوانی از فضایی که با حضور آن فرد، به وجود میآید، او را بشناسی؛
زیرا هیچ کس قادر نیست فضایی در اطراف خود ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد:
اين يعني بازتاب شعور دروني وتشعشعات ما به هستي!!
شاگردی از استاد خود پرسید:
خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
جواب داد:
تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد، تشخیص دهی که او یک انسان خوب است؛
حتی از ظاهر هیچ فردی نیز نمیتوانی به این شناخت برسی،
اما میتوانی از فضایی که با حضور آن فرد، به وجود میآید، او را بشناسی؛
زیرا هیچ کس قادر نیست فضایی در اطراف خود ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد:
اين يعني بازتاب شعور دروني وتشعشعات ما به هستي!!
دخترکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
دخترک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش ناامید شده
اما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد ...
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
دخترک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش ناامید شده
اما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد ...
Nafas
ساعت14:28---19 آبان 1394
زندگی، بدون روزهای سخت نمی شود…
روزهای سخت،
همچون برگهای پاییزی شتابان فرو می ریزند،
در زیر پاهای تو، اگر بخواهی…
فراموش نکن !
برگهای پاییزی بی شک
در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت
و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت،
سهمی از یاد نرفتنی دارند.
روزهای سخت،
همچون برگهای پاییزی شتابان فرو می ریزند،
در زیر پاهای تو، اگر بخواهی…
فراموش نکن !
برگهای پاییزی بی شک
در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت
و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت،
سهمی از یاد نرفتنی دارند.
تو پنجرهای رو به مدیترانهای
و ترانهای که
هزار جایزهی گِرَمی را
درو خواهد کرد!
دیواری هستی میان من و مرگ
و گلی که
پاییز از عطرش پا سست میکند…
و ترانهای که
هزار جایزهی گِرَمی را
درو خواهد کرد!
دیواری هستی میان من و مرگ
و گلی که
پاییز از عطرش پا سست میکند…
زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
با بهار برقص
با تابستان بچرخ
در پاییزش عاشقانه قدم بزن
با زمستانش بنشین و
چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش…
زندگی را باید زندگی کرد،
آنطور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده
برای مرگ بگذاری!
سلام عزیزم وب زیبایی داری خوشحال میشم سربزنی .با تبادل موافق بودی خبر بده
ای کاش می شد آنقدر خوب بود که فرصت خوب بودن رو از دیگران گرفت ... و ای کاش می شد آنقدر از بدیها دور می شدیم ... که دیگر هیچ گاه دست نازیبای بدیها ، به ما نمی رسید ... در راه متعالی شدن ، شرط اول قدم آنست که باران باشیم ... باران با سخاوتی که ، هم بر کویر می بارد و هم در دشت سرسبز آری اینگونه می توان بهتر زیست ... عاشق تر ماند ، شاعرتر شد و در نهایت جاوانه شد ....
این نوشته ات رو عجیب میدوستم
همیشه لازم نیست چهره ای زیبا داشته باشی
یا صدایی دلنشین
همین که قلبت زیبا باشد
قلبت زیبا ببیند، کافیست
داشتن قلبی زیبا تا اندازه ای خاص هست
که بتوانی خیلی ها را مجذوب خود کنی ...
یا صدایی دلنشین
همین که قلبت زیبا باشد
قلبت زیبا ببیند، کافیست
داشتن قلبی زیبا تا اندازه ای خاص هست
که بتوانی خیلی ها را مجذوب خود کنی ...
پایانی برای قصه نیست
چرا که نه گوسفندان عاقل می شوند
و نه گرگها سیر ...
چرا که نه گوسفندان عاقل می شوند
و نه گرگها سیر ...
مَـــن کـــه غَریبـــــم
روزی میــرسَد
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم
دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب
رآه خــــوآهم افتـــــآد
روزی میــرسَد
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم
دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب
رآه خــــوآهم افتـــــآد
چه حماقتی...
که میرانی ام و باز میخواهمت!!
چه غرور بی غیرتی دارم من
که میرانی ام و باز میخواهمت!!
چه غرور بی غیرتی دارم من
Μ♥ΝΛ
ساعت16:09---9 آبان 1394
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ " ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ " ﻣﻦ ،
ﺳﺎﺧﺘﻦ " ﺫﻫﻦ ﻭ ﺩﻝ " ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺳﺎﺧﺘﻦ " ﺫﻫﻦ ﻭ ﺩﻝ " ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺗﻨﻬــ ــ ـــﺎ ﺑﻮﺩﻥ
ﺧﯿﻠــ ــ ــــﯽ ﺑﻬﺘﺮ
ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﮐﺴـــﯽ ﺍﺳــــﺖ
ﮐﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫــﯽ ﺩﺍﺋـــ ــ ـــﻢ ﺧﻮﺩﺕ را به او
یاد آوری کنی............
تا فراموشت نکند......
سماجت زلیخا را داشتن چه سود،
وقتی نه خدا با توست،
و نه یوسفت...؟!!
ﺧﯿﻠــ ــ ــــﯽ ﺑﻬﺘﺮ
ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﮐﺴـــﯽ ﺍﺳــــﺖ
ﮐﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫــﯽ ﺩﺍﺋـــ ــ ـــﻢ ﺧﻮﺩﺕ را به او
یاد آوری کنی............
تا فراموشت نکند......
سماجت زلیخا را داشتن چه سود،
وقتی نه خدا با توست،
و نه یوسفت...؟!!
ﺗﻨﻬــ ــ ـــﺎ ﺑﻮﺩﻥ
ﺧﯿﻠــ ــ ــــﯽ ﺑﻬﺘﺮ
ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﮐﺴـــﯽ ﺍﺳــــﺖ
ﮐﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫــﯽ ﺩﺍﺋـــ ــ ـــﻢ ﺧﻮﺩﺕ را به او
یاد آوری کنی............
تا فراموشت نکند......
سماجت زلیخا را داشتن چه سود،
وقتی نه خدا با توست،
و نه یوسفت...؟!!
ﺧﯿﻠــ ــ ــــﯽ ﺑﻬﺘﺮ
ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﮐﺴـــﯽ ﺍﺳــــﺖ
ﮐﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫــﯽ ﺩﺍﺋـــ ــ ـــﻢ ﺧﻮﺩﺕ را به او
یاد آوری کنی............
تا فراموشت نکند......
سماجت زلیخا را داشتن چه سود،
وقتی نه خدا با توست،
و نه یوسفت...؟!!
سلام
ممنون که بهم سر میزنی
تشبیه جالبی بود!!!!
ممنون که بهم سر میزنی
تشبیه جالبی بود!!!!
زندگی زیباست، تماشاییست!چرا زیبا نمی بینیم؟
چرا گاهی به پای این همه خوبی نمی شینیم؟
چرا با هم نمی خندیم؟
مگر دنیا چه کم دارد؟
ببین این آسمان آبی ست
ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست
و خوبی تا ابد پاینده می ماند...
تو باور کن
همین کافیست...!
چرا گاهی به پای این همه خوبی نمی شینیم؟
چرا با هم نمی خندیم؟
مگر دنیا چه کم دارد؟
ببین این آسمان آبی ست
ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست
و خوبی تا ابد پاینده می ماند...
تو باور کن
همین کافیست...!
برچسبها: